شقایق فراهانی
نوشته شده توسط : blogkhan
به عنوان خواهر بزرگ‌تر، از موفقیت گلشیفته خوشحال هستید؟

فراهانی: مسلما همین‌طور است، اولین کسی که گلی را به دنیای بازیگری آورد خود من بودم. یادم می‌آید، مادرم به خاطر رشته تحصیلی گلشیفته که موسیقی بود، به شدت با این‌که او رو به بازیگری بیاورد مخالفت می‌کرد. او دلش می‌خواست گلشیفته در رشته تحصیلی‌اش به رشد و شکوفایی برسد... از آن‌جا که پدرم خود سینمایی بود، پیشنهادهایی به او می‌شد که گلشیفته را به این وادی بیاورد، بگذریم... یک روز مادرم در منزل نبود، داریوش مهرجویی می‌خواست فیلمی بسازد که آقای شریفی‌نیا انتخاب بازیگر آن را بر عهده داشت، من گلی را به دفترش بردم، از گلی عکس گرفتند و روز بعد هم او را به دفتر آقای مهرجویی بردم و از گلی تست گریم گرفتند. پس از تست گریم، صورت گلی تغییر کرده بود، در برگشت به منزل از خودم می‌پرسیدم که جواب مادرم را چه بدهم... مادرم برخورد شدیدی با من داشت، اما به هر حال گلشیفته آن نقش را گرفته بود، از طرفی پدرم هم بدش نمی‌آمد که گلشیفته به سوی سینما برود. در آن فیلم، گلی نقش یک بچه را بازی می‌کرد، من هم قرار بود در یکی دو سکانس پایانی نقش بزرگی‌های گلی را ایفا کنم. نام آن فیلم «درخت گلابی» بود، اما شاید برایتان جالب باشد، بدانید بعدها فیلمنامه تغییر کرد و نقش‌ بزرگی‌های گلی حذف شد (می‌خندد) و تنها عکس‌های مرا در صحنه گذاشتند. خوشحالم که نقشی در بازیگر شدن او داشتم.

هنوز هم شما راهنمایی‌اش می‌کنید؟

فراهانی: نه دیگر، حالا باید او مرا راهنمایی کند، همان‌طور که می‌بینید فیلم‌هایش هم موفق شدند. گلی وقتی که بزرگ شد درایت بیشتری در انتخاب نقش‌ها از خود نشان داد. البته به شرایط هم بستگی داشت، من در آن زمان یک آدم مستقل بودم و گلی هم دختر بابا بود… نه این‌که من دختر بابا نبودم، اما بودن در کنار پدر و این‌که نگران آینده‌ اقتصادی نباشی، باعث می‌شود که در انتخاب نقش‌هایت دقیق‌تر باشی. یعنی شما نگران آینده بودید؟ فراهانی: نه به آن شکل، اما مسائل اقتصادی اجبار می‌کند که کار کنیم، نه این‌که هر نقشی را بگویند کار کنم، اما باید کار می‌کردم. چون که مستقل بودم...ولی زمانی که گلی خانه بابا بود، مشکل اجاره‌خانه و دغدغه‌ مالی نداشت، پس راحت‌تر نقش‌هایش را انتخاب می‌کرد، در صورتی که برای من اوضاع تا حدودی متفاوت‌ بود...

در سال‌های اخیر، سینمای ایران به شدت به چهره و ستاره‌های جذاب اهمیت می‌دهد، نظر شما چیست؟


فراهانی: در همه جای دنیا همین‌طور است، این فاکتورها برای سوپراستار شدن احتیاج است، اما دلیلی برای ماندگاری نیست.

اصلا در سینمای ایران سوپراستار داریم و از نظر شما سوپراستار یعنی چه؟
فراهانی: سوپراستار یعنی این‌که یک بازیگر بنا به هر دلیلی از جمله چهره خوب، رفتار و استعدادش، به یک‌باره مشهور شود... اما باز هم این سوپراستار شدن با ماندگاری تفاوت دارد، بله سوپراستار ماندگار داریم، پرویز پرستویی، محمدرضا فروتن...
گلشیفته در حال حاضر سوپراستار است؟
فراهانی: بله، گلی سوپراستار است، دلم نمی‌خواهد در مورد گلی به پرسشی پاسخ بدهم!
چرا؟
فراهانی: ببینید، اگر تعریف کنم می‌گویند خواهرش است، اگر انتقاد کنم، می‌گویند دو خواهر با یکدیگر بد هستند...
خیلی‌ها شما را با هم مقایسه می‌کنند؟
فراهانی: به‌طور کلی مقایسه افراد کار درستی نیست، هر کدام از انسان‌ها جایگاه خودشان را دارند.
فکر کنیم که در دو سال اخیر، خیلی‌هادوست داشتند لج شقایق فراهانی‌‌ را در بیاورند؟
فراهانی: (می‌خندد) خوب در بیاورند، اما این کار درستی نیست، با این‌حال هستند افرادی که ما را با یکدیگر مقایسه می‌کنند. هستند افرادی که جهت‌دار به این مسئله فکر می‌کنند، از طرفی من خواهرم را بزرگ کردم و همیشه آرزوی موفقیت او را داشتم.
شده گلی با شما مشورت کند؟
فراهانی: نه زیاد، چون می‌بیند که من انتخاب‌های اشتباهی کردم، از این‌رو او با من زیاد مشورت نمی‌کند، از طرفی من احساسی‌تر رفتار می‌کنم، اما گلی عاقلانه رفتار می‌کند. در حال حاضر من در انتخاب نقش‌هایم بیشتر از او راهنمایی می‌خواهم.
از کارهای اخیرتان راضی هستید؟
فراهانی: بد نبود، قلقلک، صحنه جرم و مهمان… کارهای اخیر من بود.
واقعا شما باندهای سینمایی رامی‌شناسید، با این‌حال با آنها کار می‌کنید؟
فراهانی:کار نکنیم، چه کار کنیم. اگر هم باندی باشد، دلم می‌خواهد بگویم، نه، اما اجازه بدهید یک توضیح کامل بدهم. ببینید، من در حال حاضر پروژه‌ای تحویل می‌گیرم، از این‌رو دوست دارم اطرافیان خود را بر سر کار بیاورم، فکر نکنم نام این را باند بگذارید، از طرفی دست خیلی‌ها را هم می‌گیرم که نان بخورند.
و خیلی‌های دیگر نان نخورند، گرچه در خیلی از کشورهای جهان این‌گونه است؟
فراهانی: نه این‌گونه نیست، چون که سینمای ایران با سینمای جهان به هیچ عنوان قابل مقایسه نیست. در سینمای دنیا یک بازیگر پول خوبی از کلیپ‌های تلویزیونی و آگهی‌های تجاری به دست می‌آورد، اما در ایران وضع بدین شکل نیست، این‌جا یک بازیگر در کلیپ موسیقی بازی می‌کند، هزار نفر به او ایراد می‌گیرند، بیلبوردهای تبلیغاتی هم که در حال حاضر ممنوع شده است... الان من دوست دارم که کلیپ بازی کنم، اما می‌ترسم که خیلی‌ها بگویند شقایق چون بیکار شده کلیپ‌ بازی می‌کند؟!
در برنامه شب شیشه‌ای خیلی‌ها از گفته باران کوثری در مورد شما ناراحت شدند؟
فراهانی: ببینید، باران و گلی از کودکی با هم دوست بودند و بزرگ شدند. آن روز باران بر اثر بی‌تجربگی گفت که از کارهای گلی خوشم می‌آید، گرچه شیطنت‌های مجری برنامه را هم نباید نادیده گرفت... البته من تنها یک قسمت از شب شیشه‌ای را دیدم... اصلا برنامه‌های دیگر را ندیدم،‌ شاید آنچه را هم که الان می‌گویم، تنها شنیده‌هاست، اما پس از برنامه باران کوثری، خیلی‌ها با من تماس گرفتند و از آن طرز صحبت ناراحت شدند، شاید باور نکنید، سر صحبت باران عزیز، سه کارگردان هم با من تماس گرفتند و نقش‌های خوبی را به من پیشنهاد کردند، آنها گفتند «از آن‌جا که از پاسخ باران ناراحت شدیم، خواستیم از شما دلجویی کنیم»... گرچه باید اشاره داشته باشم، باران هم اگر چنین نظری را مطرح کرد، با توجه به بی‌تجربگی و همچنین مسائل شخصی که از گذشته بوده، چنین نظری داده است...
مسائل شخصی؟
فراهانی: نه، نه... اشتباه برداشت نکنید، صمیمی‌ترین دوست من در وادی سینما «آتنه فقیه‌نصیری» است. شاید خیلی‌ها از من بپرسند بین آتنه و خانم... کدام را می‌پسندی و من آتنه را انتخاب کنم، باران هم از آن‌جا که با گلی ارتباط زیادی داشته، گلی را انتخاب کرده و هیچ قصد بی‌احترامی هم نداشته است. شاید پرسش برنامه شب شیشه‌ای را از افرادی که با من ارتباط دارند، بپرسید، آنها هم بگویند، ما شقایق را بیشتر دوست داریم.
اما به هر حال فکر می‌کنیم آن گفتگو تبعات زیادی داشت؟
فراهانی: تبعات آن بیشتر به سود من بود، چرا که ضدتبلیغ، خود نوعی تبلیغ است.گرچه تا دو هفته پس از برنامه با من تماس می‌گرفتند و درباره آن برنامه اظهار‌نظر می‌کردند.
حالا اگر کسی از شما بپرسد که باران کوثری چنین نظری درباره شما دارد،
نظر شما چیست؟

فراهانی: نظرش قابل احترام است. اجازه بدهید آدم‌ها را با یکدیگر مقایسه نکنیم.
آرزوی شما برای سینمای ایران؟
فراهانی: هنرمندان به امنیت شغلی برسند.
نظرتان درباره مدیربرنامه چیست؟
فراهانی: خیلی در ایران رایج نیست، گرچه تعدادشان انگشت‌شمار است، اما با این‌حال چیز بدی هم نیست... برای مثال من در چند کار پولم را نگرفتم، اما وقت نکردم که اقدام کنم، فکر کنم مدیربرنامه در این موارد به کار می‌آید.
نظرتان درباره این واژه‌ها...

مادر: عشق

پدر: کودک

برادر: عزیز

خواهر: شیرین

یک خاطره جالب از گلی؟

فراهانی: یک روز سرد زمستانی که کسی در خانه نبود، گلی و آذرخش را به حیاط بردم، صورت‌شان را نقاشی کردم، آن هم زیربرف... از آنها عکس گرفتم، پس از این اتفاق، هردوی‌شان سرمای سختی خوردند... من هم به مادرم چیزی نگفتم... غافل از این‌که آن عکس‌ها در دوربین‌ است، پس از چند ماه که پدرم عکس‌های دوربین را ظاهر کرد، مادرم متوجه شد که چرا آن روز گلی و آذرخش سرما خوردند...






:: بازدید از این مطلب : 484
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 24 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: