3من زندگی را
از لاک پشت آموختم
دلم که شکست
به لاکم فرو رفتم
و غمگنانه در خود گریستم
4سمفونی
عجیبی دارند
مردگان
لب می بندند
میخوابند
و یادشان
شروع به نواختن می کند!!
5
کاش میتوانستم
انسانیتم را لگد مال
و آرزوهایم را گردن زنم
در دنیایی که
کلاغ عیب طاووس می کند
باید شرافت رو کشت
و پرچم جاکشی در دست گرفت
+بسیاری از ما
به ترس ها،تردیدها،افسوس ها و نفرت های خود می چسبیم
زیرا در دردهای آشنا، امنیت منحرفی وجود دارد،اینطور بنظر می رسد
که نگه داشتن هر چیز آشنایی،مطمئن تر از،از دست دادن آن بخاطر چیزهای
که ناشناخته است. . .
:: بازدید از این مطلب : 364
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0