سکوت سرشار از ناگفته هاست
نوشته شده توسط : blogkhan
با سلام
خبر اول: چند روزی بیشتر به آغاز نمایشگاه کتاب سال نود و یک نمانده و خوشحالیم که امسال می توانیم یک کتاب از دکتر سید مهدی موسوی عزیز را در نمایشگاه داشته باشیم.
سراغ کتاب حتی پلاک خانه را... از انتشارات فصل پنجم بگیرید.
در ضمن روز شنبه نهم اردیبهشت جلسه رونمایی این کتاب راس ساعت شانزده و سی دقیقه در کتابخانه امیر کبیر کرج خواهد بود.
آدرس: کرج-چهار راه دانشکده-کتابخانه امیر کبیر

خبر دوم: معرفی بزرگان غزل پست مدرن توسط دکتر سید مهدی موسوی آغاز گردیده و اولین معرفی که مربوط می شود به دوست و هنرمند عزیزمان امیر کریمی کلایه در وبلاگ غزل پست مدرن آماده می باشد.برای خواندن آن به وبلاگ غزل پست مدرن سر بزنید.

وبلاگ غزل پست مدرن

خبر سوم: موزیک ویدئو بعد از تو که شعر آن کاری از دکتر سید مهدی موسوی بوده آماده شده است.برای دانلود و دیدن این ویدئو به آدرس زیر سر بزنید.

دانلود ویدئو بعد از تو از شاهین نجفی عزیز

خبر چهارم:برخی از لینک های معرفی شده این هفته را ببینید.

شعر سیاه:نگاهی به دفتر شعر جدید سید مهدی موسوی

غزل پست مدرن: معاشقه متناقض

در زندگی زخم هایی است

به امید روز های با هم...بودیم

پرنده کوچولو بی سرزمین

هر چه در شهر اتفاق افتاد

خبر پنجم:به سایت غزل پست مدرن حتما سر بزنید.

سایت غزل پست مدرن

خبر ششم:یک شعر زیبا بخوانید از دکتر سید مهدی موسوی عزیز

       

در من جنازه ای متحرک بود با خواب های قی شده سر می کرد

در تو سری که می زند از دیوار... و قرص هات داشت اثر می کرد

با فلسفه به حکم شکم سیری، با منطق شکسته ی تعمیری!

شب ها درخت سرو اساطیری در باغ، واردات تبر می کرد

استاد از ازل به عدم می رفت، از کوچه ی بغل به حرم می رفت

تا از شکم به زیر شکم می رفت، اردک اگر نبود پسر می کرد!!

ماهی شدی به وسوسه ی اِشراق! شب های درک هستی و استفراغ

رگ می زدی به تیغ ترین برّاق! خون، کوسه را اگرچه خبر می کرد

با بنگ در میان جنون رفتن، با یک سرنگ داخل خون رفتن

با شال سبز تلویزیون رفتن!!... پرواز روی بالش پر می کرد!

از اوّلی و سینی ِ بی چایی، از دوّمی و فکر خودارضایی

سیگار می کشید به تنهایی، گریه به یاد هر دو نفر می کرد

تردید شعله در دل فندک بود، درک یقین به واسطه ی شک بود

هر روز توی کار کنیزک بود، شب ها کدو به آلت خر می کرد

آماده بود آهن و سنگ و چوب، در فال ها مکان و زمانی خوب

شام و زن و بساط تل و مشروب... تا آخرین چریک، خطر می کرد!

از اینکه باز عاشق من باشید، تا بچه ای که زیر خودش شاشید

مغز مرا به پنجره می پاشید، قلب مرا جنون زده تر می کرد

پاییز بود و در تو بهاری داشت، آوازهای گریه درآری داشت!

من بود و با نگاه تو کاری داشت، مستی که توی کوچه گذر می کرد

در انتظار صوت و صدایی بود، در انتظار حرکت پایی بود!

خوابیده بود و فکر رهایی بود، یک روز از این دیار سفر می کرد...

و در نهایت در مورد مسائل پیش آمده اخیر

سکوت سرشار از ناگفته هاست





:: بازدید از این مطلب : 408
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: