چنان به خشم کشیدی کمان ابرو را ( عبدالمهدی نوری )
نوشته شده توسط : blogkhan
چنان به خشم کشیدی کمان ابرو را

که برق چشم تو لرزانده برج و بارو را

سه تار موی تو افتاده دست طوفان تا

به صحنــه آورد او سمفونی هو هو را

شنیده ام به رقیبم به خنده میگفتی:

که زخم می زنم اما... نمیکشم او را!

چه نسبتی است مرا و تورا که می ترسم

پس از  نبـــــرد  نیابـــی تــو نـــوش دارو را

شکــــار قاعده دارد...پلنگ می باید

که بی خیال شود چشمهای آهو را

شکار من چه کنم؟ این غرور زخمی من

چگونه می شکند آن طلسم و جادو را؟

بیا قدم بزنیــم  و غـــزل  سپید کنیم

و بی خیال شویم این همه هیاهو را..





:: بازدید از این مطلب : 311
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: