داستان نویسی دخترکم....
نوشته شده توسط : blogkhan

اگه خدا بخواد برنامه سفرمون تا حدودی هماهنگ شده ..امیدوارم قانون جدید امسال مدرسه سخت گیرانه نباشه و دخترم اجازه داشته باشه ... اینو همین امروز فهمیدیم که تا اواخر خرداد باید مدرسه برن البته معلمش که گفته ایرادی نداره .

امروز هم برای مسابقه داستان نویسی انتخاب شده . میگه میخوام بنویسم و شروع میکنه! بعد میگه وای حالا میفهمم چقدرررررر کار نویسنده ها سخته ..باید برم بهشون بگم درکتون میکنم!خندهخلاصه دخترمون الان شغل و حرفه نویسندگی رو کاملا درک میکنه  ....البته این داستان پیش نویسه و باید ویرایش کنم

فردا هم اگه خدا بخواد عصر میریم شهرستان ... هم باید با استاد قدیمیم مشورت کنم ...که همشهریمونه! و هم مامانا رو ببینیم دیگه!هم اینکه عیده دیگه! اینا البته دلایل دخترمه....

همسر که میگه بشینیم توی خونه! گفتم فکر کنم مامان بابات چشم براه باشن تا حدودیخنثی

خلاصه که پیشاپیش باید تبریک بگم .... هر چند فردا شهادت امام موسی کاظم هست ... ازین بابت عذر میخوام ..ولی خب احتمالا اونجا نمیتونم چیزی بنویسم ....

 

 





:: بازدید از این مطلب : 352
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : 27 ارديبهشت 1394 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: